خلاصه خطبه نماز جمعه مورخ 1401/02/23

شنبه, 24 ارديبهشت 1401 ساعت 06:55
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

 

برگرفته از خطبه اول نماز جمعه جهرم 1401/02/23

 

«اتقوالله عبادالله»

 

از خداوند متعال و بزرگان دین آموخته ایم که درطول عمر و در هیچ شرایطی از رحمت الهی نومید نشویم. نومیدی از رحمت خداوندی، از آینده، از گشایش و فرج، ازعوض شدن وضعیت نامطلوب و نابهنجاری که احیانا در آن قرار داریم همگی از بزرگترین گناهان است. خدای متعال چندین بار با بیانات مختلف و متفاوت در قرآن مانند

 

 «لاتَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ زمر 53 * * فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ ...حجر55 *وَمَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ. حجر 56 »

 

گوشزد کرده که مبادا از رحمت خدای متعال ناامید شویم وگاهی تعبیرهایی بکار برده که مقداری به ما بربخورد و هیچگاه خودمان را در زمره ناامیدان قرارندهیم

 

«وَلَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ * إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ *یوسف 87 »

 

 

 

 مگر کافر و گمراهید که از آینده نا امید باشید! نومیدی صرفاً زیبنده  کافران و گمراهان است. از شما مسلمانها بعید است که بخواهید نسبت به آینده و مملکت و آخرتتان که حق الله و مربوط به خدای متعال است ناامید باشید، طرف شما خدای کریم است.

 

 

 

فرد یا ملتی  که ناامید باشد هیچ تلاشی برای بهترشدن وضع خود انجام نداده و در مقابل موانع و احیانا دشمنانش تسلیم می شود. به همان میزان که خداوند متعال و بزرگان دین و آموزه های دینی ما را از نومیدی نهی کرده اند، دشمنان و در رأس آنها شیطان و دشمنان جبهه حق، و کسانی که برای نومیدی ما از بیرون آمدن از اوضاع بد و سختی ها و دشواری های موجود و امید به آینده روشن سرمایه گذاری می کنند ما را به سوی ناامیدی سوق می دهند. 

 

 

 

عرب بیابان گردی خدمت حضرت ختمی مرتبت (ص) عرض کرد یارسول الله روز قیامت سروکار و تصمیم آخر برای ما بنده ها به دست کیست؟ حضرت  فرمودند: «بید الکریم» به دست خدای کریم و بزرگواراست! آورده اند که  این عرب آن قدر خوشحال شد که از جا پرید، علت را سوال کردند، گفت مگر نمی دانید که خدا و یا هر کریم دیگری وقتی دیگران را در بند و گرفتار ببیند انتقام نمی گیرد.  پس ما مسلمانها و شیعیان اهل بیت عصمت و طهارت(ع) چرا ناامید باشیم؟ اما باید مواظب هم باشیم که غرور مارا فرا نگیرد که موجب سوءاستفاده از خوبی و رحمت و کرامت آنها شود. باید مراقبت کنیم و خود را از مکر خدای متعال ایمن ندانیم، هرچند وجود شریف پیامبر عزیزمان فرمودند من در کنار میزان اعمال انسانها می ایستم که اگرکسی در معرض هلاکت قرارگرفت پرونده صلوات های او را در دنیا باز کرده و به  پروردگار عرض کنم خدایا او  بر من درودها  فرستاده، حال خود دانی... پس ناامیدی از آینده روشن، ناامیدی از تغییر در وضعیت نامطلوب، ناامیدی از سرنوشت در آخرت از بزرگترین گناهان است.

 

 

 

شخصی می گوید دیدم حمیدبن قحطبه ملعون که از ملازمان و نزدیکان هارون السفیه خلیفه عباسی بود روز ماه مبارک رمضان غذا می خورد به او گفتم: امیر شما روزه نیستی؟ گفت کارم از کار گذشته و دیگر اهل نجات نیستم و از رحمت خدا مایوس شده ام چرا که یکی از گناهان من این است که پاسی از شب گذشته بود هارون مرا خواست و گفت چقدر حاضری در راه ما فداکاری کنی؟ گفتم: با جان و مال! بار دوم  مرا خواست و همان سوال را تکرار کرد. گفتم: با جان و مال و اهل و فرزندان. طولی نکشید که برای بار سوم احضارم کرد و مجددا  همان سوال را پرسید. گفتم با جان و مال و ناموس و اهل و عیال و دین و ایمانم در خدمتم. این را که گفتم هارون گفت آیا حاضری ثابت بکنی؟ جواب مثبت داده و با یکی از غلامان به حیاط زندان که یک چاه عجیب و سه اتاق بزرگ داشت وارد شدیم. غلام  درِ یکی از اتاقها که مملو از مردانی در بند بود گشود و آنها را یکی یکی بیرون آورد و به من گفت آنها را سر ببرم و در چاه بیندازم و این کار را به اضافه حجره های دوم و سوم انجام دادم. آخرین نفر پیرمردی بود، به من گفت: این کسانی که سر بریدی همه بنی فاطمه و از سادات علوی بودند، جواب جد ما را چه خواهی داد؟ آن پیرمرد راهم سر بریدم و داخل چاه انداختم. راوی می گوید من اصل این ماجرا را برای علی بن موسی الرضا (ع) نقل کردم. حضرت  فرمودند: گناه ناامیدی او از رحمت خدا بیشتر و بدتر از این قتل هایی است که مرتکب شده است.

 

 

 

بنابراین ای عزیزان و خواهران و برادران! هیچگاه و در هیچ شرایطی از رحمت خداوند متعال ناامید نباشید. این ضرب المثل فارسی خودمان را که حقیقتا برگرفته از همان تربیت ها و آموزه های دینی است باور کنیم که « از این ستون به آن ستون فرج است»  غریبی وارد شهری شد. سربازان به جرم قتل دستگیر کردند و او را به ستونی بستند که گردن بزنند. جلاد گفت که آخرین وصیتت را بگو! گفت مرا از این ستون باز کنید و به ستون دیگری ببندید در همین فاصله مامورین حاکم شهر رسیدند و گفتند آزادش کنید که قاتل اصلی خود را معرفی و اقرار کرده است.  حاکم ازقاتل اصلی علت این مردانگی را پرسید و او در جواب گفت: من دیدم بی گناهی را کشته ام و اکنون یک بی گناه دیگر هم به خاطر من می کشند، وجدانم قبول نکرد و آمدم خودم را معرفی کردم. حاکم هم گفت چون چنین کردی تلاش می کنم رضایت اولیای دم را بگیرم و اولیای دم هم مردانگی کردند و او را بخشیدند، او هم اعدام نشد... پس به لطف خدای متعال از این ستون به آن ستون فرج است.

 

رضوان خدا بر مرحوم آیه الله شب زنده دار، ایشان این روایت را بسیار برای ما طلبه ها و شاگردانش می خواند که « كُن لِما لا تَرجُو أرجى مِنكَ لِما تَرجُو » آن جاهایی که احساس می کنید خیلی اوضاع بی ریخت و سخت است و خیلی ها ناامید می شوند شما به فرج، گشایش و تغییر و تبدیل وضع موجود امیدوارتر باشید، تدبیراین جهان به دست خدای متعال است.

 

 

 

از کودکی به شوخی پرسیدم که دنیا دست کیست؟  نگاهی کرد و گفت نمی دانی؟ گفتم شما بفرما. گفت دست خداست و این حقیتی است که صاحب و مالک همه چیز خدای قادر متعال است. امیدواریم خداوند به ما توفیق بدهد این درس بزرگ را که بزرگان دین خیلی تلاش کردند به ما تفهیم کنند هیچگاه فراموش نکنیم و در هیچ شرایطی از فرج و گشایش و رحمت خداوند متعال ناامید نباشیم.

 

خواندن 108 دفعه آخرین ویرایش در شنبه, 24 ارديبهشت 1401 ساعت 07:49

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.