خلاصه خطبه نماز جمعه مورخ 1400/05/22

یکشنبه, 31 مرداد 1400 ساعت 07:25
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

 

برگرفته از خطبه اول نماز جمعه جهرم مورخ 1400/05/22

 

«اتقوالله عبادالله»

 

درچهارمین فراز حدیث قدسی که خداوند متعال خطاب به بندگان نصایحی دارند آمده است که «و اخلص‌العمل فانّ‌الناقد بصیر بصیر» اعمال خود را خالص نموده و سعی کنید مخلص باشید و بیش از آن‌که دغدغه زیادی عمل داشته باشید به کیفیت آن بپردازید که آیا اعمال‌تان برای خدا هست یا نیست. چون روز قیامت حساب و کتاب شما با ناقدی است که بسیار آگاه است. ناقد یعنی کسی که تبحر دارد و می‌تواند سره را از ناسره، درست را از نادرست، معیوب را از غیرمعیوب، خالص را از ناخالص تشخیص بدهد. از قدیم کسانی کارشان نقد درهم و دینار بوده و اصل و بدل و درجه خلوص آنها را می‌فهمیدند. در روزگار ما هم طلافروشان حرفه‌ای این هنر را دارند. بسیاری از ما اصل و بدل زیورآلات را تشخیص نمی‌دهیم اما آنها با تبحری که دارند با یک نگاه، میزان خلوص و عیار آنها را تشخیص می‌دهند. بنابراین نقد و انتقاد در لغت یعنی این‌که فردی نقاط ضعف و قوت و حسن و عیب چیزی را به خوبی بشناسد و بازگو بکند. لذا سروکار ما با خداوند و مأمورینی است که در قیامت به خوبی میزان و درجه خلوص عمل ما را متوجه می‌شوند. توصیه خداوند متعال هم این است که دغدغه و وجهه همت شما این باشد که کارها را با اخلاص انجام دهید وگرنه پذیرفته نخواهد شد. «فاعبد اللَّهَ مُخْلِصًا لَّهُ الدِّينَ ،  أَلَا لِلَّهِ‌الدِّينُ‌الْخَالِصُ، زمر 3-2» امام صادق (ع) در یک حدیث قدسی از قول خدای متعال خطاب به بندگان می‌فرمایند: «انا خیر شریک» من بهترین شریک هستم یعنی اگر شما بندگان در کارهایتان دیگران را شریک من قرار دهید از حق خود می‌گذرم و همه را به آن  کسی که شریک قرارداده‌اید وا‌می‌گذارم تا روز قیامت پاداش‌تان را از او بگیرید.

 

مرحوم صدوق (علیه‌الرحمه) در کتاب «ثواب‌الاعمال» حدیث شریفی که در بسیاری از مجامع روایی هم آمده  نقل کرده که «ان المرائى يدعى يوم القيامة باربعة اسماء: يا كافر! يا فاجر! يا غادر! يا خاسر! حبط عملك، و بطل اجرك، فلا خلاص لك اليوم، فالتمس اجرك ممن كنت تعمل له!» مأمورین الهی در روز قیامت آدم ریاکار را با چهار اسم  «كافر و فاجر و غادر و خاسر» صدا میزنند.  یعنی «ای کفران کننده، ای فاسق، ای حیله‌گر و ای زیانکار» و شاید بشود استفاده کرد که روز قیامت ما را با این نامهایی که در دنیا داریم صدا نمی‌زنند بلکه متناسب با اعمال و رفتار و نامه عمل، به ما لقب می‌دهند و با آن اسامی مورد خطاب قرار می‌گیریم. پس زیاد به القاب و عناوین دنیا دل نبندیم که به دردمان نمی‌خورند. بعد به آدم ریاکار گفته می‌شود برای هرکسی کار کردی اکنون هم اجر و پاداشت را از او بگیر و بدان که دستت خالی است و بهره ای نداری. فرمایش خداوند متعال این است که بیش از اینکه به دنبال زیاد کار کردن باشید سعی بکنید خوب و خالصانه کار کنید و در سوره ملک آیه دوم می‌فرمایند: «الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا» شما را آفریدیم که اعمال خوب انجام دهید، نه این که زیاد عمل کنید چرا که گاهی زیادی عمل به کار نمی آید آن هم عملی که خالص نباشد«وَقَدِمْنَا إِلَى مَا عَمِلُوا مِنْ‌عَمَلٍ فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَّنثُورًا (فرقان 23 )»  روز قیامت به سراغ اعمال گنهکاران و ریاکاران رفته که اگرخالص نباشد آنهارا مانند غبارهای پراکنده نابود می‌کنیم

 

در تاریخ آمده که در بصره، فقر و تنگدستی به خانواده‌ فردی با کینه ابونصر چنان فشار آورد که تمام اسباب منزل را فروخت و در آخر به فکر فروش منزل افتاد. از خانه بیرون آمد و دوستش او را دید وگفت فلانی خیلی در فکری؟ گفت: خانواده‌ام حتی نان شب هم ندارند و می‌خواهم خانه‌ام را بفروشم. دوست گفت: من مقداری نان و حلوا دارم به خانه ببر خدا کریم است.  نان و حلوا را گرفت و به سوی منزل حرکت کرد و در راه به خانمی برخورد که بچه‌ای در بغل داشت و معلوم بود مدتی غذا نخورده‌اند و بدجوری به این نان و حلوا نگاه می‌کنند. خانم  جلو آمد و گفت: بچه من یتیم و فوق‌العاده گرسنه است اگر می‌توانی کمکی کن. ابونصر تصمیم خودش را گرفت و همه غذا را به آنها داد و دید که اشک شوق بر چشمان مادر نشست. زمان زیادی نگذشت که درب منزلش را زدند، مردی جلو آمد و گفت سالها پیش من در  بصره تجارت می‌کردم و از پدرت مقداری پول قرض گرفتم اما ورشکست شدم و نتوانستم بدهی‌ام را بپردازم و به خراسان فرارکرده و دوباره در آنجا تجارتی بر پا کردم و خدا به من برکت داد. همانجا نیت کردم که سهم پدرت را جدا کنم و الان این اصل و سود پدر است که به تو می‌رسد. ابونصراموال را گرفت و مشغول تجارت شد و به یکی از تاجران بزرگ بصره تبدیل شد و کارهای خیر بزرگ را هم آغاز کرد از آن کارهایی که عرض کردیم آدمها به آن کارها دل می‌بندند. ابونصر می‌گوید سالها گذشت تا این که شبی در خواب صحنه قیامت را دیدم که مردم گرفتار رسیدگی به حساب هستند نوبت به من که رسید دیدم پشت سر هم کارهای خیر مرا می‌گیرند و پرت می‌کنند و می‌گویند در اینها اخلاص و نیت خیری نبوده و من ماندم و بار گناهانم که به ناگاه همان کار کوچک نان وحلوا که از یاد برده بودم و آن را چیزی به حساب نمی‌آوردم به دادم رسید و مژده دادند که به پاس آن دلی که شاد کردی و آن اشک شوقی که بر چشمان مادری نشاندی کفه ترازوی کار خیرت اینقدر سنگین شد که اهل نجات شدی و با آوای «نجی، نجی» مرا با دستی پر از برکات و نعمات به سوی  بهشت برین بردند.

 

غرض اینکه باید به فکر خالص کردن کارهایمان باشیم و حتی آنها را برای خودمان هم انجام ندهیم که مثلا حالی پیدا کنیم این هم غلط است، مانند آن خانمی که حجاب را رعایت نمی‌کند و با آرایش در مجامع حاضر می‌شود و وقتی به او تذکرداده می‌شود می‌گوید:  من کاری به دیگران ندارم، این را برای دل خودم انجام می‌دهم. این دل یعنی بت، چرا که:  «أَعْدَي عَدُوِّكَ نَفْسَكَ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْكَ»

 

 مرحوم شیخ انصاری را دیدند که مدتی برای درس خارج شان با تاخیر تشریف می آورند. شاگردان کنکاش کردند و دیدند ایشان قبل از درس، به یک بچه طلبه سید درس مقدمات می‌دهد. بچه سید عرض کرده بود آقا به هرکدام از شاگردان‌تان می‌گویم می‌خواهم طلبه باشم به من درس بدهید حاضر نمی‌شوند و این مرجع بزرگ تقلید در اوج علم و فقاهت، خاتم الفقهاء والمجتهدین فرموده بودند خودم این‌کار را انجام می‌دهم. اخلاص یعنی این چیزها... و امیدواریم خداوند متعال بیش از پیش به ما توفیق عمل خالص عنایت فرماید.

 

خواندن 180 دفعه آخرین ویرایش در یکشنبه, 31 مرداد 1400 ساعت 07:29

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.