خلاصه خطبه نماز جمعه مورخ 99/12/29

یکشنبه, 05 ارديبهشت 1400 ساعت 07:16
این مورد را ارزیابی کنید
(0 رای‌ها)

 

                            برگرفته از خطبه اول نماز جمعه جهرم مورخ 29/12/99

 

«اتقوالله عبادالله»

 

« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ  حشر/ 18»

 

ای کسانی که ایمان آوردید پروای الهی داشته باشید و هرکس باید بنگرد که برای فردایش چه چیزی را فرستاده است. پروای الهی داشته باشید و بدانید که خداوند به کارهای شما آگاه است.

 

سوره مبارکه حشر خصوصاً آیات آخرش در طول تاریخ مورد توجه اولیاء خدا و عالمان و کسانی که با قرآن انس داشته‌اند بوده است. از آن جمله مرحوم امام راحل (ره) است که در نامه‌ای که به فرزندشان مرحوم سیداحمدآقا توصیه‌ای دارند و می‌فرمایند: «پسرم سوره مبارکه حشر را مطالعه کن که گنجینه‌هایی از معارف و تربیت در آن است و ارزش دارد که انسان یک عمر در آنها تفکر کند و به مدد الهی توشه بردارد».

 

از توصیه‌های علمای اخلاق برای افرادی که به دنبال خودسازی هستند این است که در زندگی اهل محاسبه باشند. بدین صورت که در پایان یک زمان خاص، که توصیه شده پایان روز و قبل از رفتن به بستر خواب باشد، کارهای آن روز را محاسبه کنند. اگر خدای ناکرده گناهی سر زده از خدای متعال عذرخواهی و اگر حق‌الناسی به گردن دارند تصمیم بگیرند قبل از فراموشی، آن را جبران نماید. اگر خداوند متعال توفیق کار خیری داده  شکرگزاری کنند.

 

باز بزرگان دین فرموده‌اند تمام عمرتان را یک روز حساب کنید و اسم آن را «امروز» بگذارید وقیامتی که در پیش دارید را «فردا» بنامید بعد حساب کنید که چه چیزی برای فردایتان فراهم کرده و پیش فرستاده‌اید «مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ»  اکنون پایان سال است و جا دارد لااقل حساب همین سالی را که پشت سر گذاشتیم داشته باشیم که چه کارهای خیری انجام داده‌ایم و خداوند را سپاس بگوییم که به ما توفیق بیشتری در این زمینه عنایت کند. و قطعا گناهانی هم داشته‌ایم که باید فکری برای آنها هم داشته باشیم. ما انسانها چه بخواهیم و چه نخواهیم روزانه در حال ارسال یک سری اعمال برای فردایمان هستیم که در آخرت بازتاب خواهد داشت. همین عمل صالح شما در حاضر شدن به نماز جمعه ارسال خیرات به آخرت است. از طرفی اگر خدای ناکرده غیبت، تهمت، ستم، اذیت، کوتاهی در انجام واجبات، سهل انگاری در ترک محرمات داشته باشیم آن‌ها راخواهیم دید. « يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَّا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُّحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِن سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ  آل عمران30» ای انسان‌ها روزی در پیش دارید که کارهای خوب وبدتان مجسم می‌شوند و آنها را می‌بینید و آرزو می‌کنید که ای کاش بین شما و اعمال زشت فاصله زیادی بود. واقعیت را نمی‌شود نادیده گرفت، همه ما کم و بیش کوتاهی‌هایی هم داشته و داریم. گاهی جوان‌های عزیز به خاطر الگوی نامناسب خواب شبانه، نمازهای صبح شان قضا می‌شود! ویا کسانی که ادعای ایمان دارند نماز را سبک می شمارند! و یا خانم‌هایی که خود را مسلمان و شیعه‌ معرفی می‌کنند به درستی حجاب را رعایت نمی‌کنند! کسانی هم هستند که یک وظیفه اجتماعی به گردن دارند اما با تنبلی و سهل‌انگاری از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند، اینجاست که خدای متعال می فرماید: دقت بکنید « وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ » این یک کاری نیست که دیگران بتوانند برایتان انجام دهند و هرکسی خود می‌داند که چکاره است. حسابرسی به اعمال، کار ورثه نیست، آنها که از سوابق و خلوات و درون دل ما آگاهی ندارند. پس هرکسی باید به اعمال خود بنگرد که آیا خوب یا بد، خیریا شر، گناه یا ثواب، طاعت یا هواپرستی، وظیفه شناسی یا فرار از مسئولیت داشته است. و اگر کار خیری داشته تا چه اندازه در آن اخلاص به کار برده و در یک کلام برای آخرت «نور» یا  «نار»  فرستاده ایم ؟

 

 خدای متعال در این آیه شریفه دوبار با «اتَّقُوااللَّهَ» دستور تقوا داده است. مفسرین در مورد این تکرار، احتمالات زیادی داده‌اند و نظر مشهور بر این است که خداوند خواسته است اهمیت تقوا را برای ما بیان کند اما به نظر می رسد که اولین دستور به تقوا برای این است که زمینه تحریک و تشویق برای اهل محاسبه فراهم شود. هشدار تقوی در مرحله دوم هم برای این است که  در حین محاسبه خود را گول نزنید و متوجه باشید طرف شما خدای متعال است و کارهای غیر مخلصانه را به حساب کارهای خیر نگذارید که خود را طلبکار خدا بدانید! پس «اتَّقُوااللَّهَ» اول برای قبل از محاسبه و «اتَّقُوااللَّهَ» دوم برای حین و بعد از محاسبه است و بدانید که « إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ ».

 

در اواخر عمر برای مرحوم حاج ملاهادی سبزواری آن عارف و فیلسوف و حکیم زاهد که حدود یکصد وشصت سال پیش و در زمان ناصرالدین شاه می زیسته خبر آوردند که شخصی به قبرستان رفته و نصف بدن خودش را زیر خاک برده و به آسمان خیره شده و به هیچکس هم اعتنا ندارد به گونه‌ای که بچه‌ها دورش می‌چرخند و می‌گویند دیوانه شده است. ایشان با این‌که کهولت سن داشتند گفتند من خودم باید بیایم این صحنه را ببینم و به همراه شاگردان راهی قبرستان شدند و مورد بی‌اعتنایی فرد مذکور قرار گرفتند. اما مرحوم سبزواری سر صحبت را باز کردند و خطاب به او گفتند: من تو را دیوانه نمی‌دانم، ولی این کارت هم کار عاقلانه نیست، او هم زبان باز کرد و گفت بله جناب شیخ! من دیوانه نیستم، فقط آدم بیسواد و نادانی هستم، اما در تمام عمرم به دو چیز رسیده‌ام: اول این‌که دنیا خدایی دارد که خیلی بزرگ است و  دوم هم این که بنا نیست اینجا بمانم و باید به عالم دیگری بروم و در آن جا با آن خدا روبرو شوم و همین دو مطلب است که نگرانم کرده اما تعجب من از شماست که این‌همه فقه و فلسفه و درس دین خوانده‌اید و خود را باسواد می‌دانید، - به تعبیر امروزی خودتان را دکتر و مهندس و آیه‌الله می‌دانید - چرا این‌قدر نسبت به آخرت بی‌خیال هستید ؟! آورده‌اند که مرحوم سبزواری از این حرف تکانی خورد و تا آخر عمر حال دیگری داشت و دائم به فکر آخرت و آماده شدن برای آن سفر بود.

 

امیدواریم خداوند متعال به ما توفیق حسابرسی در پایان روز و پایان هرسال عنایت فرماید که اگر اعمال خوب داشتیم خدا را شکر کنیم و اگر بدی کرده‌ایم تا زنده‌ایم برای جبرانش فکری کنیم. ان شاءلله ...

 

خواندن 160 دفعه آخرین ویرایش در یکشنبه, 05 ارديبهشت 1400 ساعت 07:20

نظر دادن

از پر شدن تمامی موارد الزامی ستاره‌دار (*) اطمینان حاصل کنید. کد HTML مجاز نیست.